چه زمانی سینمای انقلابی تبدیل به سینمای ارگانی شد؟
هنر شهر: اولین نشست از سلسله نشست های سینمایی که بود، سینمایی که هست با عنوان سینمای انقلابی امکان یا امتناع؟ با حضور رامتین شهبازی و رضا صدیق اجرا شد.
به گزارش هنر شهر به نقل از مهر، نشست تخصصی «سینمای انقلابی امکان یا امتناع؟» به همت کانون اندیشه جوان انجام شد و در آن رامتین شهبازی، استاد سینما و کارشناس و منتقد سینما و رضا صدیق، کارشناس و منتقد سینمایی به بحث و تبادل نظر پرداختند. محور این جلسه تأملی بر سیر سینما در عصر انقلاب اسلامی و موضوع بحث امکان یا امتناع سینمای انقلاب اسلامی بود. به بیانی دیگر، به این مسئله پرداخته شد که آیا توانسته ایم به مفهومی به نام سینمای انقلاب نائل شویم یا خیر؟
در این زمینه رویکرد های متفاوتی وجود دارد. یک رویکرد بر این باور است که بعد از وقوع انقلاب اسلامی، پدیده ای به نام سینمای انقلاب با گفتمان و نگاه ایدئولوژیک خاص خود و همین طور ساختار و محتوای ویژه اش شکل گرفت. در مقابل، نگاهی دیگر وجود دارد که معتقد می باشد ما اساساً نتوانسته ایم چنین مفهومی را محقق نماییم یا به آن برسیم و در مورد مفهوم یا اساس پیدایش آن سوالاتی وجود دارد.
وقتی «قهرمان» یکی از نمادهای سینمای ایران است!
رامتین شهبازی مدرس و منتقد سینما، در این جلسه درباره ی تاریخ سینما و تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر این صنعت اظهار داشت: وقتی درباره ی تاریخ سینما صحبت می نماییم، سال ۱۳۵۷ را نقطه عطفی می دانیم که دوره پیش از خودرا از آن جدا می کند. اتفاقاتی بعد از این سال رخ می دهد که ما را به سال ۵۷ می رساند. اگر بخواهیم به مفهوم انقلاب بصورت بدوی نگاه نماییم، باید بگوییم که انقلاب به عنوان یک رخداد تعریف می شود که مسیری را متوقف کرده و آنرا به سوی دیگری تغییر می دهد. طبیعتاً در سال ۱۳۵۷ این اتفاق می افتد و زمینه های تحول اجتماعی از سال ۱۳۴۲ آغاز به ایجاد می کند اما این تحولات تأثیری بر محصولات فرهنگی نمی گذارد و تفکر طاغوتی و پهلوی تا سال ۵۷ و حتی سالیان ۵۸ و ۵۹ بازهم وجود دارد. شما در سالیان پس از انقلاب نیز فیلم هایی می بینید که تولید می شوند و تعدادی از آنها به مسایل حجاب و موضوعات دیگر پرداخته اند.
وی به تغییرات سینما در سالیان ۵۷ تا ۶۰ اشاره نمود و توضیح داد: در این زمان با شروع جنگ تحمیلی، ارگان هایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی وارد عرصه سینما می شوند و فیلم هایی تولید می کنند. در آن زمان، کارگردانانی مانند رسول ملاقلی پور و محسن مخملباف به نظریه پرداز های فرهنگی در بخش سینما تبدیل شدند. جالب است که در آن سال ها هنرهای نمایشی مانند تئاتر به اندازه سینما پیشرفت نکردند و آثار مطرحی از آن دوره در تئاتر وجود ندارد. در سینما اما مصداق های انقلابی بیشتری دیده می شود. سینما به خاطر تأثیرگذاری و برشی که در جامعه ایجاد می کند، به چند بخش تقسیم می شود. بطورمثال سینمای جنگ به دو شاخه مجزا تقسیم می شود؛ یک سینما برای تهیج احساسات و دیگری برای روایت واقعیت ها.
پس از انقلاب، سینمای اجتماعی و سینمای ملودرام شکل گرفت که در آن نقد به قوانین و مسایل اجتماعی مشاهده می شد. سینما از سیستم تهیه کنندگی سنتی خارج شد و به تعاونی ها و گروههای جدید وارد شد
شهبازی با اشاره به اینکه با هدف این که مخاطبان را به شرکت در جنگ تشویق کرده و حتی فضایی اکشن به فیلم ها اضافه کنند در حقیقت، فیلم های پرفروشی هم تولید شدند، تشریح کرد: نخستین فیلمی که ساخته شد، فیلم «مرز» به کارگردانی جمشید حیدری است که بازیگران مطرحی مانند مرحوم داوود رشیدی در آن حضور داشتند. این فیلم یک اکشن جنگی است که فارغ از زمان وقوع، به داستان روز خود اشاره دارد. اما این فیلم بنیادهای انقلاب اسلامی را در بر ندارد؛ فقط یک اکشن جنگی است. از طرف دیگر، نهادهایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی تأسیس می شوند و کارهای خودرا شروع می کنند. شما به ناگاه شاهد فیلم هایی از رسول ملاقلی پور هستید که شامل مستندها و دیگر آثار در رابطه با انقلاب و مسایل آن هستند. بطورمثال فیلم «بایکوت» از محسن مخملباف نیز در این دسته قرار می گیرد. همین طور فیلم هایی با تم های مذهبی نیز تولید می شود. اگر بخواهم شاخصه ای را برای سینمای دفاع مقدس در دهه ۶۰ نام ببرم، شاخص اول «پرواز در شب» رسول ملاقلی پور و شاخص آخر «دیده بان» حاتمی کیا است. در فیلم «پرواز در شب»، گفتمان های مذهبی و انقلابی به وضوح دیده می شود. این فیلم به واقعه عاشورا اشاره دارد و شخصیت شهید مهدی نریمان را به تصویر می کشد که برای هم رزمانش آب می آورد و سپس به شهادت می رسد. این قهرمان یکی از نمادهای سینمای ایران است.
وی همین طور اظهار داشت: فیلم «ایستاده می میرد» نیز نشان دهنده مفاهیم انقلابی و گفتمان های در رابطه با آنست. ما در این آثار، نسبت های بینامتنی را مشاهده می نماییم که مفهوم شهید در جمهوری اسلامی را با واقعه عاشورا پیوند می دهد. این مباحث سال هاست که مورد توجه قرار گرفته و تبیین شده اند. در ادامه، به «دیده بان» می رسیم که دیگر به درگیری های فیزیکی جنگ نمی پردازد بلکه به شخصیت هایی می پردازد که از انقلاب اسلامی انتظار داریم. این شخصیت ها، متولد سینمای پس از انقلاب هستند. به نظر من، پس از انقلاب و خصوصاً بعد از سال ۱۳۶۰، دو مسیر سینمایی داریم؛ یک مسیر که از پیش از انقلاب ادامه دارد و دیگری که با محوریت مفاهیم انقلاب و دفاع مقدس ظهور پیدا کرده است.
این مدرس دانشگاه، از تغییرات سینمای ایران بعد از انقلاب گفت و اضافه کرد: بعد از انقلاب، سینمای اجتماعی و سینمای ملودرام شکل گرفت که در آن نقد به قوانین و مسایل اجتماعی مشاهده می شد. سینما از سیستم تهیه کنندگی سنتی خارج شد و به تعاونی ها و گروههای جدید وارد شد. در دهه ۶۰ و ۷۰، با جنگ تحمیلی، سینمای اکشن و فیلم های در رابطه با جنگ ظهور کرد که الگوهایی از سینمای جنگی آمریکایی و ویتنام را به خود گرفت.
سینمای ایران بعد از این رویداد به گونه ای شکل می گیرد که امروز آنرا می شناسیم و چارچوب ها و ساختارهای خاص خودرا دارد. این سینما در نتیجه دیالکتیک بین نیروهای موافق و مخالف، منتقدان و غیرمنتقدان، و همین طور جریان اصلی و حاکمیت شکل گرفته است
شهبازی به تأثیرات سینمای معنوی نیز اشاره نمود و اظهار داشت: سینمای معنوی نیازمند افرادی است که فراتر از دید معمول فیلمسازی به موضوعات بپردازند. این افراد باید ارتباط خاصی با خداوند داشته و تجربه انقلاب را درک کرده باشند. رسول ملاقلی پور به عنوان یک مثال بارز از این دست افراد است.
سینمای انقلابی امروز بیشتر شبیه ماکت است تا واقعیات انقلاب!
رضا صدیق منتقد سینما، نیز درباره ی تحولات سینمای ایران بعد از انقلاب اظهار داشت: بطور کلی باور دارم که در زمانه ای زندگی می نماییم که کلمات و مفاهیم گرفتار قلب شده اند بطورمثال یک نفر می گوید انگور و دیگری می گوید عنب، اما هر دو منظورشان یک چیز است. امروز ما هر دو انگور را می گوئیم اما معانی متفاوتی داریم. ما گرفتار تکثر معانی شده ایم. بنابراین، لازم است که در آغاز هر موضوعی یک بازتعریف داشته باشیم. انقلاب لحظه ای است که نیروی اجتماعی جمع شده و در یک آن، یک تغییر اساسی رخ می دهد. این لحظه فقط در آن زمان قابل فهم است و نه قبل و نه پس از آن استمرار دارد. استمرار انقلاب در بازتعریف خود و نقد مداوم آنست.
وی با اشاره به اینکه مفهوم انقلاب را باید به دقت بررسی نماییم، اظهار داشت: سینمای قبل از انقلاب و بعد از آن به علت تغییرات اساسی که در جامعه رخ داده، گرفتار تحولاتی شده است. سینمای ایران بعد از این رویداد به گونه ای شکل می گیرد که امروز آنرا می شناسیم و چارچوب ها و ساختارهای خاص خودرا دارد. این سینما در نتیجه دیالکتیک بین نیروهای موافق و مخالف، منتقدان و غیرمنتقدان و همین طور جریان اصلی و حاکمیت شکل گرفته است.
صدیق با اشاره به اینکه اگر بخواهیم بگوییم که سینمای انقلاب داریم، این یک نقض غرض است، اظهار داشت: سینمای انقلاب قبل از وقوع انقلاب نیز معنا دارد به عنوان مثال، فیلم هایی مانند «نبرد الجزیره» و «گوزن ها» و «قیصر» را داریم که فیلم های اعتراضی محسوب می شوند. در تئاتر نیز این مساله بسیار پررنگ تر است، برای اینکه جریانات چپ و ضدسیستم در آن زمان فعال بودند. انقلاب خودرا در تضاد با ایده های مرکزی تعریف می کند و بدین سبب ما در دوران قبل از انقلاب شاهد تئاتر و سینمای انقلابی هستیم اما بعد از انقلاب، آن چه وجود دارد برآمده از ایده ای است که انقلاب تثبیت کرده است.
وی با اشاره به دوگانه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی اشاره کرد: انقلاب در ایران با خود یک مانیفست، مشابه تمام انقلاب های دیگر در دنیا به همراه می آورد. این مانیفست شامل ضدیت با استعمار، عدالت خواهی برای مستضعفین و ایده های مشابه است. حال از دل این ایده ها و این انقلاب، یک حاکمیت بر سر کار می آید که جوهره مرکزی را شکل می دهد تا حکمرانی کند. این ایده حکمرانی باید بطور مداوم خودرا با ایده مانیفستی انقلاب تطبیق دهد.
چه زمانی سینمای انقلابی تبدیل به سینمای ارگانی شد؟
صدیق با اشاره به این که هر چیزی که تولید می شود، طبق آن ایده مرکزی عمل می کند و نسبت به آن لحن خاصی دارد، اظهار داشت: وقتی فیلم «بلمی به طرف ساحل» را مشاهده می کنید، متوجه می شوید که عوامل فیلم درحال شهید شدن هستند. این نشان دهنده این است که آنها در وسط یک رخداد واقعی قرار دارند. ما در حقیقت از ۵۷ تا ۶۷ ده سال زندگی در رخدادها داشتیم و آن چه تولید شده، دقیقاً سینمای انقلابی به مفهوم واقعی کلمه است اما بعد از این دوره، دیگر سینمای انقلابی وجود ندارد، بلکه سینمای ارگانی شکل می گیرد که مقرر است یادآور ایده های مانیفست انقلاب باشد. این سینما تا اواسط دهه ۸۰ و اواخر دهه ۸۰ تلاش می کند که این کار را انجام دهد و برخی آثار نیز تولید می کند اما قدرت حاکمیت ارگانی که وجود دارد، منحصر به فرد است. بطورمثال فیلم «موج مرده» برمبنای همان ایده انقلابی حرکت می کند. ایده انقلابی به مفهوم اعتراض مداوم نسبت به قدرت مرکزی و وضع موجود است؛ یعنی باید دائماً پرسش کرد که مستضعفین چه شدند و عدالت کجاست.
ما دیگر سینمای انقلابی نداریم، بلکه سینمای ارگانی داریم که ارتباطش با انقلاب گم شده است
این منتقد سینما بیان کرد: سینمای انقلاب هم اکنون کارهایی دارد اما از زمانی که این مساله به یک چک فهرست تبدیل شد، خصوصاً از اواخر دهه ۹۰، شاهد تغییرات اساسی هستیم. به عنوان مثال، موسسات مختلفی مانند مؤسسه اوج و روایت فتح به جذب بودجه مشغول شدند. این تغییرات به صورتی انقلاب را از درون تهی کردند. ما دیگر سینمای انقلابی نداریم، بلکه سینمای ارگانی داریم که ارتباطش با انقلاب گم شده است. وقتی فیلم های اوج را تماشا می نماییم، می بینیم که شخصیت اصلی مدام با یک مقام بالادستی درحال دعوا و تمرد است. این نوع روایت، ایده انقلابی را نفی می کند و بجای آن، مفهوم انقلابی بودن را به ما می دهد که در حقیقت انقلابی نیست.
وی اظهار داشت: در این فصل جدید، سینمای انقلاب تنها به چند فیلم محدود نمی گردد. به عنوان مثال، «آژانس شیشه ای» که با تمسک به مانیفست انقلاب اسلامی سال ۵۷ شکل گرفت، درباره ی انزوایی که در دوره نوسازی به وجود آمده بود، بحث می کند. باوجود فیلم هایی که در دهه اول انقلاب به مسایل انسانی پرداخته اند، در مقایسه با وقایع بعدی مانند جنگ سوریه و لبنان، سینمای انقلابی مشابهی تولید نشده است.
صدیق در آخر تاکید کرد که سینمای امروز به علت دنیازدگی و فربه شدن از دنیا نتوانسته خروجی های مشابهی همچون سینمای دفاع مقدس تولید نماید.
منبع: honareshahr.ir
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب