محمدرضا شمس مطرح كرد
چرا باید به بچه ها از مهاجرت بگوییم؟
هنر شهر: محمدرضا شمس با اشاره به اینکه ادبیات کودک و نوجوان ما در حوزه موضوع مهاجرت موفق نبوده و اصلا خیلی وقت ها به این زمینه نپرداخته، از لزوم پرداختن به این مساله می گوید.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت و گو با ایسنا درباره چرایی و لزوم پرداختن به مقوله مهاجرت در آثار ادبی کودک و نوجوان بیان کرد: اعتقاد من این است که وقتی ما داستان می نویسیم، نمی توانیم یک سری چیزها را نادیده بگیریم و نبینیم؛ نمی توانیم چشم مان را بر روی یک سری چیزها ببندیم و بگوییم که وجود ندارند و اتفاق نمی افتند. در صورتیکه مهاجرت در این مملکت اتفاق می افتد؛ حالا حتی این مهاجرت می تواند از شهری به شهر دیگر باشد که تمام ذهنیات یک بچه را به هم می ریزد.
وی در ادامه توضیح داد: بطورمثال بچه ای بواسطه شغل پدرش مجبور می شود با خانواده به شهر دیگری برود. با وجود تمام آشنایی ها، دلبستگی ها و وابستگی هایی که به محیط زندگی قبلی خود داشته، همه چیز به هم می ریزد و این یک مشکل جدی است که خودش می تواند یک داستان باشد؛ این بچه نگران است که در شهر دیگر چه برخوردی با او می کنند، آیا می تواند باردیگر دوست پیدا کند، می تواند با آن محله و با آن کوچه ها ارتباط لازم را برقرار کند؟ حالا حتی این را در مقیاس مهاجرت از یک کشور به کشور دیگر در نظر بگیرید. این تهدیدها، نگرانی ها، دلهره ها و اضطراب ها برای کودکی که همراه خانوده مهاجرت می کند، هر چند هم خانوده به او بگوید که پس از این شرایط آنها بهتر می شود اما دلهره ها و اضطراب های آن بچه کم نمی گردد، چون مقرر است وارد محیطی نامانوس شود؛ محیطی که با آن آشنا نیست و قبلا به آن نرفته و آنرا نمی شناسد و با کسی در آن جا آشنا نیست. به همین دلیل، انگار وارد یک محیط بیگانه و ناآشنا می شود.
شمس همین طور با اشاره به اینکه پرداختن به موضوع مهاجرت خوب است و چرا بد باشد، اظهار داشت: این مساله در جامعه ما وجود دارد. باید همانطور که در ادبیات به فقر پرداخته می شود، به دوستی، عشق، طبقه مرفه و... هم پرداخته شود؛ چون همه این ها در مملکت ما وجود دارند و نمی توان یک سری چیزها را حذف نمود. نمی توانیم بگوییم که کولبران وجود ندارند، یا بچه هایی که سر چهارراه ها فال حافظ می فروشند، شیشه ماشین تمیز می کنند و اکثرا مشکلات زیادی دارند، و گاهی به بیماریهای بدی مبتلا هستند؛ نمی توان این ها را نادیده گرفت. این ها باید در ادبیات بیایند، بچه ها باید این ها را بشناسند، ببینیند و بفهمند تا با محیطی که در آن زندگی می کنند، آشنا باشند؛ در غیر این صورت، من فکر می کنم چیزهایی را حذف کرده ایم که بعدا به بچه لطمه می زند. برای مثال، ما در خانه ای زندگی می نماییم که اهتمام می نماییم همه باادب باشیم، اما بچه وقتی به کوچه می رود، با زشتی ها آشنا می شود.
این نویسنده اضافه کرد: بچه های ما همیشه از پدران شان قهرمان می سازند. در صورتیکه اگر بچه یک روز به اداره پدرش برود، ممکنست ببیند که رییس بر سر پدرش داد می زند و به او توهین می کند. ما نمی توانیم بچه ها را در یک زرورق نگه داریم، یا به قول صمد بهرنگی نمی توانیم بچه های پشت ویترینی بسازیم. بچه ها مقرر است در این اجتماع زندگی کنند و با این موارد روبه رو شوند، پس باید از قبل آماده باشند و شناخت پیدا کنند تا وقتی وارد جامعه شدند، جا نخورند.
محمدرضا شمس در عین حال از اینکه بچه ها به داده های ما اطمینان می کنند گفت و به لطمه هایی که گاهی از این طریق ممکنست به آنها وارد شود، اشاره و بیان کرد: ما باید واقعیت را آن طور که هست به بچه ها نشان دهیم؛ بدون کم و کاست. نباید چیزی را از آن حذف نماییم، مهاجرت هم یکی از این هاست و در جامعه وجود دارد.
وی در عین حال اظهار داشت: پرداختن به موضوع مهاجرت در حدی که بچه ها از آن شناخت پیدا کنند، لازم است. اما اگر بخواهیم مثل سریال های تلویزیونی همه تمرکزمان بر آن باشد، غلط است چون به این شکل دیگر به کلیشه تبدیل گشته. اگر مقرر است با نگاه کلیشه ای به این قضیه نگاه نماییم، که صداوسیمای ما این کار را انجام می دهد، بهتر است اصلا به سمت آن نرویم. اما اگر نگاه ما منطبق با واقعیت های روزمره جامعه است، خیلی خوب است که در حد مطلوب به سراغ آن برویم.
شمس سپس در پاسخ به سوالی درباره کیفیت پرداختن به موضوع مهاجرت در ادبیات کودک و نوجوان ایران اظهار نمود: ادبیات کودک و نوجوان ما دراین زمینه موفق نبوده و اصلا خیلی وقت ها به این زمینه نپرداخته است؛ حتی در قالب داستان های جانوری که جانوری از جایی بجای دیگر برود. چه بسا کتاب های خارجی پر از این مطالب است، مهاجرت را حتی در سطح حیوانات هم خیلی می بینیم. اما من در ادبیات مان ندیده ام رمانی که به مهاجرت پرداخته باشد، اگر هم پرداخته، بسیار کم بوده و از لحاظ ساختاری هم خیلی قوی نبوده که بتواند سروصدا کند و همه آنرا بخوانند. شاید هم سه چهارتایی از این موارد داشته باشیم اما یا من با آنها ارتباط برقرار نکرده ام یا اصلا ندیده ام، برای اینکه این قدر قوی نبوده اند که مطرح شوند و ما آنها را بخوانیم.
او همین طور بسیاری از نویسندگان را پیام محور و موضوع محور دانست و اظهار داشت: بیشتر به دنبال این هستند که در چه زمان چه موضوعی مطرح می شود تا روی آن کار کنند. در مملکت ما این طور است که بطورمثال یک دفعه موضوع محیط زیست مطرح می شود و دیگر همه به سراغ آن می روند. حتی ناشران ما هم کارها را سفارش می دهند یا از قبل موضوعات را مشخص می کنند.
این مترجم ادبیات کودک و نوجوان افزود: من کمتر دیده ام نویسندگان بر طبق جهان بینی شان داستان های شان را بنویسند؛ کاری که نویسندگان خارجی انجام می دهند. بطورمثال رولد دال (نویسنده بریتانیایی ادبیات کودک) باتوجه به جهان بینی و نگاهش به کودکان داستان هایش را نوشته اما ما پراکنده می نویسیم. و مسیری را که مطابق با جهان بینی ماست، طی نمی نماییم و بیشتر نگاه می نماییم که چه می خواهند تا برمبنای آن کار نماییم.
محمدرضا شمس در آخر بیان کرد: مسئله این نیست که چون ما در ادبیات کودک و نوجوان با کودکان و نوجوانان سروکار داریم، باید یک سری از مسائل اجتماعی یا مسائلی را که در اجتماع مان وجود دارد، حذف نماییم. می توانیم با شیوه مناسب راه بیان هر یک را پیدا نماییم. حذف کردن، راحت ترین کار است!
منبع: هنر شهر
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب