نشست بر سینمای ایران چه گذشت ؛
سخنان امام (ره) حکم قصاص سینما را ملغی کرد
به گزارش هنر شهر، دومین شب از سلسله نشست های بر سینمای ایران چه گذشت به میزبانی امیر قادری سه شنبه شب چهارم مهر در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار گردید.
به گزارش هنر شهر به نقل از روابط عمومی پروژه، دومین شب از سلسله نشست های «بر سینمای ایران چه گذشت» به میزبانی امیر قادری و با حضور تعدادی از سینماگران و اهالی رسانه سه شنبه شب چهارم مهر در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار گردید. فریدون جیرانی، ابوالحسن داودی، مهدی مسعودشاهی، هوشنگ گلمکانی و سیدمحمد حسینی همچون میهمانان این جلسه بودند. در شروع این نشست، امیر قادری میزبان برنامه بیان نمود: در جلسه روز گذشته، سینما را از سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹ بررسی کردیم و در این نشست، به سینمای سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ می پردازیم. سپس مهدی مسعودشاهی سینماگر و از پایه گذاران بنیاد سینمایی فارابی در شروع نشست بیان نمود: من زمانی وارد اداره کل نظارت نمایش شدم که سینماداران با مشکل مصادره شدن سینما روبرو شده بودند و حکم ثانوی هم داشتند، چونکه باید تخمیس مال خویش را پرداخت می کردند. در واقع سالن های سینما در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفته بود و حاکمیتی در نوع انتخاب فیلم برای اکران، مدت نمایش فیلم، پروانه نمایش و … داشت. البته از بزرگان سینما کسی در ارکان تشکیل دهنده سینما نبود و تنها آقای نجفی از نسل جدید به آن اضافه شده بود. در ادامه هوشنگ گلمکانی منتقد سینما بیان نمود: من جزو گروهی بودم که بعد از تعطیلی دانشگاه ها ثبت نام کردم و کمتر از ۲۵ واحد از درسم باقی مانده بود. مبحث رساله ام را بدون تردید سینمای ایران پس از انقلاب انتخاب کردم. مبحث را که با واحد آموزش دانشگاه به اشتراک گذاشتم، استادان تعجب کردند و می گفتند «الان که فیلمی ساخته نمی شود و سینمایی وجود ندارد» و من هم در جواب شان تاکید می کردم همین مسئله که چرا فیلمی ساخته نمی گردد، مهم می باشد. سینما بعد از انقلاب یواشکی بود این روزنامه نگار سینمایی در رابطه با وضعیت سینمای ایران بعد از انقلاب تشریح کرد: سینمای ایران موفقیت هایی به دست آورده است که بسیاری از ما آنرا دوست داریم؛ سینمایی که به نظر من در وضعیت رودربایستی وجود داشت و ادامه دارد اما بعد از انقلاب، سینما به یک مسئله جدی تبدیل شد چون که افرادش از دل انقلابی بیرون آمده بودند که تندروهایش سینماها را به آتش می کشیدند. همانند این که در دوران کنونی زن مسئله کشور است. باآنکه رهبر انقلاب زمانیکه فیلم «گاو» را سال ۵۸ در تلویزیون به نمایش گذاشتند، آن جمله تاریخی را مطرح نمودند که سینما در ایران ماند و فعالیتش ادامه پیدا کرد. گلمکانی خاطرنشان کرد: بعد از آن آقای خلخالی در آن زمان گفته بود که «من بالاخره در سینما را می بندم». یا عده ای دیگر حرام بودن سینما را هم اعلام می کردند. البته حالا هم کسانی در این حاکمیت وجود دارند که بگویند سینما حرام است یا اگر کسانی هم باشند که به این امر اعتقاد ندارند، می گویند اصلاً چرا سینما داشته باشیم، مگر برخی کشورها سینما ندارند، چه شدند؟ راحتتر هستیم که سینما نداشته باشیم. وی افزود: از نظر من، سینما بعد از انقلاب اسلامی به صورت فرایندی یواشکی کارش را ادامه داد و این موفقیت ها را طی سالیان به دست آورد که جزو خاطرات ما شده است و با آن زندگی می نماییم. درست است که همه چیز بر وفق مرادمان نبوده و این مسئله همواره وجود داشته است چون که ما باید با چنگ و دندان چیزهایی به دست آوریم و یا تلاش نماییم مواردی را از دست ندهیم. من تصور می کنم سینمای ایران کم کم درحال رسیدن به مرحله ای است که عده ای ابتدای انقلاب دوست داشتند بدان برسد؛ یعنی تنها گروهی محدود و خاصی در آن فعالیت کنند و از آن راضی باشند و یا در واقع همان عده خاص و اندک از آن ناراضی نباشند (حتی امکان دارد فیلم هم نبینند). حتی منظورشان این نیست که سینما به صورت کل نباشد و اساساً وضعیت، اجازه این مورد را نمی دهد. سینما امر یواشکی نبود، بلکه کاملا علنی بود مسعودشاهی در جواب به سوال قادری در خصوص این که بزرگترین مانع در آن دوران چه بوده است، اظهار داشت: در چنین دورانی بزرگ ترین مانع برای سینماگران نداشتن امنیت شغلی برای هنرمندان بود. نویسندگان و کارگردانان نمی دانستند باید چه کاری انجام دهند. سینماداران هم که کاملا بلاتکلیف بودند. آن زمان هم بحث حاکمیت سانسور عنوان شد. البته من قبول ندارم آن زمان سینما امر یواشکی بود چونکه کاملا علنی بود. این سینماگر اضافه کرد: یکی از محاسن فرهنگ و هنر و سینمای کشور اینجاست که امام خمینی (ره) در بدو ورود و در نخستین سخنرانی در بهشت زهرا (س)، در رابطه با سینما صحبت کردند که «سینما از مظاهر تمدن است» و می گویند «ما با سینما مخالف نیستیم، بلکه با فحشا مخالفیم!» این جمله تنها وسیله حاکمیت سینما بعد از انقلاب اسلامی است. به هر حال اگر من این جمله را از امام (ره) مدام تکرار نمی کردم، سینما با آن فشارهایی که داشت تعطیل می شد. نخستین برنامه ای که در جمهوری اسلامی برای سینما تعریف شد، دارای ۳ اصل بود که من آنها را تدوین کردم. این ۳ اصل شامل هدایت، حمایت و نظارت بود. مسعودشاهی در جواب به این سؤال قادری که آیا سینما از جانب حاکمیت حمایت می شد یا نه، مطرح کرد: حاکمیت در سینما و این بند، خود من بودم چونکه هیچ فرد دیگری حمایت نمی کرد. من همان زمان به دنبال این بودم که مجلس را قانع کنم. باید از ابزار روز استفاده نماییم و این مسئله در دین هم آمده است، وزیر وقت من را توبیخ کرد که چرا دنبال این کارها باید بروم. در حالیکه ما به دنبال بسترسازی بودیم. در تشکیل خانه سینما انوار گفت اینها پررو می شوند وی افزود: تشکیلات خانه سینما طرح من بوده است. من در سال ۱۳۵۹ با تک تک صنوف حرف زدم و طرح های زیادی وسط گذاشتم تا از بلاتکلیفی دربیایند و اعتمادی بین طرفین شکل بگیرد. خانه سینما را به این علت ایجاد کردم که تمامی صنوف دخیل و تصمیم گیرنده باشند اما آقای انوار به من گفت «این ها که خیلی پررو می شوند!» من در جهت حمایت، بنیاد رودکی را هم تاسیس کردم اما هم اکنون به اسم کیست؟ من حتی عضو شورای سیاستگذاری آنجا هم نشدم، چونکه بحث هایشان را قبول نداشتم. مسعودشاهی تصریح کرد: از روند سال ۱۳۶۲ به بعد اداره و تشکیلات سینما را قبول ندارم. حتی پس از سال ۱۳۶۲، به ایرج قادری گفته بودند که «شما استاد تکنیک هستید، اما دیگر کنار برو!»، در حالیکه بسیاری از هنرمندان از من می پرسیدند که ما می توانیم کار کنیم؟ جریان سینما چه می شود؟ می گفتم که اگر سینما باشد، شما هم هستید. من و دست اندرکاران سینما به طرحی رسیده بودیم که اگر اجرا می شد بسیاری از بازیگران ممنوع الکار نمی شدند. در این ۴۰ سال می توانستم بسیاری از حرف ها را در رسانه ها بزنم اما چنین کاری نکردم. «برزخی ها» را مخملباف پایین کشید ایشان در ادامه مطرح کرد: اما من می خواهم بگویم که فیلم «برزخی ها» را محسن مخملباف از پرده پایین کشید. حاکمیت آن زمان از آقای مخملباف حمایت می کرد و همان زمان در سینما نقش گرفت. نگرانی من در آن دوران این بود که اگر سینماها تعطیل شود کسی دیگر نمی تواند راهش بیندازد. شخصاً یک مرتبه به میدان ونک و مغازه ناصر ملک مطیعی رفتم و پرسیدم که چرا به سینما برنمی گردد؟ ایشان گفت «خسته شدم». در واقع حرف من اینست که اگر فضای سالمی در آن دورانِ سینما حاکم بود، این هنرمندان هم حذف نمی شدند. سخنان امام (ره) حکم قصاص سینما را ملغی کرد! در ادامه نشست ابوالحسن داودی کارگردان سینما ذکر کرد: تجربه من از زاویه دیگری نسبت به شماها بود. اگر سینما را از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ در نظر بگیریم، دوران آشفته ای داشت. به نظر من اصل این آشفتگی به همان سخنرانی امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س) باز می گردد. در واقع شرایطی که انقلاب داشت و نگاهی که در مقابل سینما اکثریت انقلابیون دارای قدرت داشتند، شبیه به محکومی بود که حکمش داده شده بود و باید در فاصله ای اجرا می شد، اما صحبت امام (ره) عملاً آن حکم را ملغی کرد، اما قداستی برای سینما در آن زمان به وجود نیاورد که سینما بتواند مسیر قبلی خویش را طی نماید. سینما آشکارترین و عریان ترین چیز پیش از انقلاب بود که تمام مظاهرش در تمامی جنبه ها نسبت به قبل انقلاب در عرض یک شب تغییر پیدا کرده بود. وی در رابطه با تجربه خود چنین بیان نمود: من در آن دوران در تلویزیون کار می کردم و شیوه کار و تفکر آقایان انوار و بهشتی را که هر دو از تلویزیون راهی سینما شدند، بسیار برای من روشن بود. در واقع، مبنای نظریه فکری این افراد این بود که شکل جدیدی از سینما را میتوان به وجود آورد که با حفظ ساختار این سینما کاملا با خصوصیات فرهنگی انقلاب همساز باشد. من نمی دانم چه فعل و انفعالاتی در فاصله ۵۸ تا ۶۲ در ارشاد رخ داده است. چون با دوستان در ارتباط نبودم اما به شخصه شاهد بودم که این نظریه آقایان چگونه منجر گردید تا بنیاد سینمایی فارابی شکل بگیرد. بعضی از بحث های آقای مسعودشاهی درست است چونکه در دوران آقایان انوار و بهشتی هم سازندگی برای سینما وجود داشت و هم با سانسور مواجه گردید. داودی بیان نمود: ساختار خانه سینما و تفکر سوسیالیستی بنا کردن یک موقعیت ساختار صنفی، برخلاف همه خصوصیات ماهیتی بود که خودش باید داشته باشد. صنف باید از پایه توسط کسانی که منافع مشترک پیدا کنند، تشکیل گردد در حالیکه این صنف بفرموده بود که قصدش هم ادامه همان نظریه بود که متصور شده بودند. آنها به صورت ناخودآگاه می خواستند با الگو قراردادن سینمای اروپای شرقی و و شوروی و چین به ساختار اسلامی برسند اما عملاً تبدیل به یک شترگاوپلنگ شد که تا همین هم اکنون هم ادامه دارد. وی خاطرنشان کرد: هم اکنون می بینیم مسؤلان فعلی باردیگر به همان مبنای سابق برگشتند و حرف درونی شان اینست که رو دادن به سینما و سینماگران از اول اشتباه بوده هم اکنون هم تصور ذهنی اینست که سینما باید به ساختار قبلی بازگردد؛ به ساختاری که در آن یک عده محدود یک سری فیلم بسازند که بتواند شکل ظاهر را حفظ کند و تماشاگری را که به سینما عادت کرده است، راضی نگه دارد و جریانی را ناراضی نکند. از سوی دیگر هم گروه سینماگری که مستقیم به دولت وصل باشند یا تحت حمایت دولت هستند یک سری فیلم هایی را بسازند که حاکمیت و دولت می پسندد. در واقع این سینما، سینمای ایده آل حاکمیت است. جیرانی در رابطه با ممنوعیت فعالیت هنرمندان پیش از انقلاب اظهار داشت: دادستانی انقلاب از سال ۵۸ همه هنرمندان همچون فروزان، فردین و ناصر ملک مطیعی را احضار کرد و به آنها اخطار داد. ما از سال ۵۸ با تمام بازیگرانی که پیش از انقلاب کار کرده باشند، مشکل داشتیم. در واقع ممنوعیت یکباره به وجود نیامده و بیانیه دانشجویان مسلمان ضد بازیگران و فیلمهای پیش از انقلاب بوده است. پس ما جمع ضدهنرپیشه های قدیمی در سال ۵۸ داشتیم. مسعودشاهی در رابطه با این مورد اظهار داشت: در سال ۵۹ افرادی را نزد هنرمندان فرستادم و با تک تک آنها در رابطه با انقلاب و تعلق شان به سینما صحبت کردم. حضرت آقا در سال ۶۱ به من گفتند که «با هنرمندان با قاعده و قانون و ضابطه عمل نکن، با آنها مفاهمه کن». ما اصلاً قرار نبود کسی را ترد نماییم. ایشان فیلم «برزخی ها» را دیده و نظر مثبت داده بودند که بعداً این بلا سرش آمد. جریان پشتش قابل گفتن نیست. اگر این حمایت ها نبود شاید «برزخی ها» این بلاها هم سرش نمی آمد. من به این فیلم پروانه داده بودم و بعد متوجه شدم این اثر را آقا دیده است. در ادامه این نشست سیدمحمد حسینی کارشناس سینما در رابطه با دیدگاه خود در رابطه با مدیریت سینمای ایران بعد از وقوع انقلاب اظهار داشت: قبل از انقلاب ما با ۲ جریان موج نو و جریان فیلم فارسی که با گیشه جلو می رود، مواجه بودیم. پس از انقلاب با سه جریان روبرو می باشیم. یکی جریان موج نو که منجر به ادامه حیات سینما شد و همین دلیل تشویق مسعودشاهی است جهت شرکت در فستیوال ها است. جریان دوم که از بدنه سینما می آمد و بیشترین ایستادگی را در مقابل حاکمیت دارد و مثالش هم «برزخی ها» است که معتقدم فرقه سینما حاصل همین دیدگاه است. تصور بر این بود که انقلابی ها از این هنرمندان استقبال نخواهند کرد، اما این تصور شکست و مردم استقبال کردند. وی خاطرنشان کرد: جریان سوم که در حوزه هنری با حضور نیروهای انقلابی و متعهد شکل گرفت اما به طور عمده اجحافی در مورد آن صورت می گیرد، به صورتی که حوزه هنری را با مخملباف یکی می کند. در حالیکه این گونه نیست و من این را سینمای تجربه گرا می دانم که یکسری جوان به دنبال کسب تجربه بودند. اتفاقاً همین ها بحث و تفکر جدی درمورد مبانی اسلامی شدن سینما داشتند و بعدها ادامه یافت. در حوزه هنری بحث های عمیق و دفتر مطالعات دین و سینما تشکیل شده بود. این فضای سوم سینماست که نباید فراموش نماییم. آن چیزی که محل مناقشه است، جریان سوم سینماست. حتی برخی به سینما نرفتن و فیلم ندیدن تاکید داشتند که این به شکلی تجربه گرایی در سینمای ایران را شکل می دهد. سومین جلسه از سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب چهارشنبه ۵ مهر با نمایش قسمت سوم مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» و میزگردی با حضور فریدون جیرانی، مهدی مسعودشاهی، محمدرضا شفاه و هارون یشایائی ساعت ۱۷ در سالن شهر هفتم سینما آزادی برگزار می شود.
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب